مرد یا زنی که زخمزبان میزند, دربارهی همسرش قضاوت میکند و سپس این قضاوت را به شکلی آزاردهنده و انتقادآمیز طرح مینماید و طبعاً در پاسخ اعتراض او هم خواهد گفت که: «من فقط از سر خیرخواهی این حرف را زدم!» ولی واقعیت این است او با چنین برخوردی در واقع میخواسته به همسرش بفهماند که وی را قبول ندارد. اکثر آزارهای کلامی با آهنگی حاکی از قضاوت و خردهگیری همراهند. به عنوان مثال، اظهارنظرهایی مانند «تو زیادی حساسی» که احساسات زن را باطل میخوانند، درست مثل شوخیهای آزارنده، نوعی قضاوت محسوب میشوند. نمونههای دیگری نیز از انتقادهای آزاردهنده وجود دارند. مثلاً جملاتی که این طور شروع میشوند: «مشکل تو این است که …» یا «مشکل بنده با شما این است که ….» اینها نیز مانند بسیاری از جملههایی که از ضمیر «تو» در آنها استفاده میشود, عبارتهایی قضاوت کننده، انتقادآمیز و آزاردهنده هستند.
شوخیها یا جملات آزاردهندهی بارزتر تأثیر عمیقتری نیز دارند: «کلک!, تو اصلاً هیچوقت راضی نمیشوی, سلیطه, احمق, دیوانه و یا یک دقیقه هم آدم را به حال خودش نمیگذاری, چه خنگی! و یا چقدر احمقی…!»
تأثیر جملههای انتقادآمیزی که دربارهی شما هستند ولی به دیگران گفته میشوند و ضمیر «تو» در آنها به ضمیر «او» تبدیل میشود نیز بسیار آزاردهنده است:
«از سایهی خودش هم میترسد!, نمیگذارد چیزی درست بماند! یک جا بند نمیشود و یا یک لحظه دست از غرزدن برنمیدارد. دارد دور خودش میچرخد. خودش هم نمیداند چه میکند…»
نظرهای منتقدانه دربارهی اشتباهاتی که مرتکب شدهاید و یا حرفهایی که به دروغ راجع به شما در حضور دیگران میزنند و در نتیجه شما را شرمنده و دستپاچه میکنند نیز آزار کلامی به حساب میآیند. مثلاً میگویند: «زود دست و دلش میلرزد. آدم عصبیای است. آشغالها را جارو میکند، ولی زیر قالی! هر بار که میرود خرید، کیف پولش را جا میگذارد!…»
جملههایی که کلمات خاصی از متن گفتوگو را مورد انتقاد قرار میدهند نیز آزاردهنده هستند. به مثالهای زیر توجه کنید!
سودابه و علی آمادهی رفتن به اسکی هستند. سودابه با اشتیاق وصفناپذیری میگوید: «وای، تا آنجا رانندگی! کی میرود این همه راه را؟» علی با تندی جواب میدهد: «تو که رانندگی نمیکنی. من میکنم!»
در طول پخش یک آگهی تجاری، مهری وارد اتاق نشیمن میشود و از رضا میپرسد: «برنامه تمام شد؟» رضا با عصبانیت پاسخ میدهد: «این که برنامه نبود! مسابقهی نهایی بود»
در هر دو مثال فوق، زن احساس سرخوردگی کرده به خود میگوید: منظورم این نبود. مسلماً منظور او برای فرد آزاردهنده نیز کاملاً روشن بوده است، این نوع شخصیتهای آزاردهنده به احتمال زیاد، دائم به همسرشان سرکوفت میزنند که تو همیشه حق را به خودت میدهی.
انتقاد در قالب کمک یا نصیحت هم آزار کلامی یا زخم زبان محسوب میشود: «بهتر نبود …؟ اگر چنین میکردی، نتیجه بهتر میشد. این راه بهتری بود اگر … اگر جای تو بودم، این طوری این کار را انجام میدادم. دفعهی بعد تو باید… باید از … استفاده میکردی. ببین چه چیزی را از دست دادی!…»
پاسخ به «قضاوت کردن و خرده گرفتن»
معمولاً قضاوت و سرزنش چیزی جز دروغ دربارهی عملکرد و ویژگیهای شخصی فرد دیگر نیست. این رفتارها در واقع ضربههایی هستند که بر پیکر احساس خودارزشمندی شخص وارد میآیند. وقتی دیگران دربارهتان قضاوت میکنند و یا از شما خرده میگیرند که مثلاً «تو یک رانندهی مزخرف هستی» شاید بهتر باشد از خود بپرسید: «واقعاً چه کسی حق یا اجازه دارد دربارهی من قضاوت یا انتقاد کند؟» شخص انتقادکننده کیست؟ چه کسی دارد دربارهی من قضاوت میکند؟نه یک دادگاه، نه دیوان عالی کشور، نه خدا، بلکه یک آدم که باید سرش توی کار خودش باشد!
هیچ کس حق ندارد دربارهی خصوصیات فردی و اعمال و افکار شما قضاوت یا انتقاد کند. به دست دادن تعریفی از شما، تعرضی آشکار نسبت به مرزهای شماست. فضولی یک نوع تجاوز است! برای پاسخ دادن به قضاوت و انتقاد، تا آنجا که میتوانید قاطع، همدلانه، محکم و از موضع قدرت حرف بزنید و اجازه دهید انرژی خشمتان از شما حمایت کند؛ مثلاً براحتی بگویید: «هیچ میفهمی چه میگویی؟ یا کسی از جنابعالی نظر نخواست!… نمیخواد از من خرده بگیری! کافی است! کی به حرف تو گوش میدهد؟ چرند است! خواهش میکنم این وراجیها را برای خودت نگه دار! لطفاً سرت توی کار خودت باشه! و یا به تو ربطی ندارد!…»
سپس گفتوگو را قطع نموده در صورت امکان از آنجا دور شوید. در هر حال از ادامهی بحث خودداری کند چرا که هر نوع جروبحث از اثرات واکنش شما میکاهد.